مقدمه
در بخش سرگرمی وبسایت انگلش توسکا به شما فیلمهای جذاب را معرفی میکنیم تا با کمک آنها بتوانید زبان انگلیسی خود را تقویت کنید. اگر شما هم پیشنهادی در این زمینه دارید، میتوانید در قسمت کامنتها بازگو کنید تا به آن بپردازیم.
Edge of Tomorrow (که با شعار Live. Die. Repeat. شناخته می شود) یک فیلم علمی تخیلی آمریکایی محصول سال ۲۰۱۴ با بازی تام کروز و امیلی بلانت است. داگ لیمان این فیلم را بر اساس فیلمنامهای اقتباس شده از رمانی ژاپنی به نام All You Need Is Kill ساخته هیروشی ساکورازاکا کارگردانی کرد. داستان فیلم در سال 2020 اتفاق میافتد که در آن یک نژاد بیگانه به نام Mimics که در سال 2015 پس از آنکه شهاب سنگی به زمین برخورد کرد، به زمین حمله میکنند. کروز نقش بیل کیج، افسر روابط عمومی بدون تجربه جنگی را بازی میکند که از مافوق خود دستور میگیرد که از موج اول عملیات فرود حیاتی علیه بیگانگان فیلمبرداری کند. اگرچه کیج در نبرد کشته میشود، اما او در یک چرخهی زمانی میافتد که هر بار که میمیرد او را به روز قبل از نبرد باز میگرداند. در نهایت کیج با جنگجوی نیروهای ویژه، ریتا وراتاسکی (بلانت) در جستجوی راهی برای شکست موجودات فضایی همکاری میکند.
در اواخر سال 2009، Arts 3 Productions حقوق این رمان را خریداری کرد و یک فیلمنامه به استودیوی آمریکایی Warner Bros فروخت. این استودیو فیلم را با مشارکت 3 Arts، ناشر رمان Viz Media و شرکت تولید Village Roadshow استرالیا تولید کرد. فیلمبرداری در اواخر سال 2012 آغاز شد و در انگلستان در استودیو Leavesden در خارج از لندن و مکانهای دیگری مانند میدان ترافالگار و ساونتون سندز انجام شد. 9 شرکت، جلوههای بصری را مدیریت کردند.
داستان
داستان هنگامی شروع میشود که در سال 2015، یک نژاد فرازمینی به نام Mimics قاره اروپا را تصرف کرده است. پنج سال پس از آن، نیروهای دفاع متحد تنها یک پیروزی در وردون به دست آوردند، اما توانستند میمیکها را در کانالی به نام مانش نگه دارند. یک روز در بریتانیا، ژنرال بریگهام، رئیس UDF، به سرگرد ویلیام کیج، افسر روابط عمومی بدون تجربه رزمی، دستور میدهد تا حمله گسترده روز بعد به فرانسه را پوشش دهد. کیج به این ماموریت خطرناک اعتراض میکند و تهدید میکند که اگر شکست بخورد، تقصیر را بر گردن بریگهام میاندازد. بریگهام دستور دستگیری کیج را میدهد و وقتی کیج سعی میکند فرار کند، او را دستگیر میکنند. پس از دستگیری، کیج با دستبندی در فرودگاه هیترو در حالی که به سربازی تنزل یافته، برچسب فراری بر روی او زده شده و به J Squad، تحت فرماندهی گروهبان فارل، منصوب شده است بیدار میشود.
کمی بعد ثابت شد که تهاجم یک تله بوده است. کیج علیرغم بی تجربگیاش، موفق شد یک میمیک بزرگ را با مواد منفجره بکشد و در حالی که خون آن میمیک روی او ریخته شد از دنیا رفت. اما روز بعد او از خواب بیدار شد و خود را در صبح روز قبل در هیترو دید، گویی که زمان به عقب بازگشته است. او تمام ماجرا را برای همه تعریف کرد اما هیچ کس داستانی را که تهاجم با شکست مواجه شد را باور نمیکرد. کیج وارد چرخهای شده بود که هر بار که در ساحل میمرد، دوباره در هیترو بیدار میشد و این بارها و بارها برایش اتفاق افتاد. اون هربار که زنده میشد، در مبارزه توانمندتر میشد و یاد میگرفت که چه اتفاقی میافتد. در یکی از این بیدار شدنها، او در طول تهاجم با گروهبان معروف ریتا وراتاسکی (“فرشته وردون”) روبرو شد. وقتی ریتا دید که او از قبل حرکات یک میمیک مهاجم را میداند، از جریان با خبر شد و از او خواست دفعه بعد که بیدار شد او را پیدا کند. در آن روزهر دوی آنها در یک انفجار کشته شدند.
روز بعد وقتی کیج بیدار شد، وراتاسکی را پیدا میکند. وراتاسکی نیز او را نزد دکتر کارتر، متخصص زیست شناسی Mimic ها برد. کارتر به او توضیح داد که میمیکها دارای یک ذهن کندو مانند هستند: اگر یک «آلفا» کشته شود، ملکه کندو، «امگا»، زمان را یک روز به عقب برمیگرداند، در نتیجه به میمیکها مزیتی بیرقیب میدهد. کیج نیز با غوطه ور شدن در خون آلفا توانایی آنها را ربوده بود. وراتاسکی خودش نیز این توانایی را در وردون به دست آورده بود، اما پس از مجروح شدن با دریافت خون آن را از دست داده بود. او به کیج گفت که برای نابودی میمیکها باید امگا را نابود کنند.
وراتاسکی در تمام این بیدار شدنهای کیج، او را برای مبارزه بهتر آموزش میداد. کیج که از شکستهای مداوم خود ناامید شده بود، به لندن عقب نشینی کرد، اما متوجه شد که میمیکها پس از شکست دادن نیروهای مهاجم به آنجا حمله خواهند کرد. کیج و وراتاسکی پس از مشاهده امگا در سدی در آلمان (که کارتر گفت به این معنی است که امگا در تلاش برای یافتن او است) حلقههای زیادی را صرف یافتن چگونگی رسیدن به سد میکنند. کیج به این نقطه رسید که هر کاری که انجام میداد ریتا میمیرد و به همین دلیل تصمیم گرفت که به تنهایی امگا را شکار کند. وقتی به سد رسید، متوجه شد که آن یک تله بود. یک آلفا و میمیک دیگر به کیج حمله کردند و قبل از اینکه آلفا بتواند او را بیرون بیاورد و توانایی او برای تنظیم مجدد زمان را از بین ببرد، کیج خود را غرق کرد.
کیج و وراتاسکی برای به دست آوردن پروتوتایپ ساخته شده توسط کارتر که میتواند امگا را پیدا کند، به وزارت دفاع بریتانیا نفوذ کردند. کیج در نهایت ژنرال بریگهام را متقاعد کرد که دستگاه را به او بدهد، اگرچه افرادش سعی کردند آنها را دستگیر کنند. کیج متوجه شد که امگا زیر هرم لوور در پاریس است. با این حال، کیج دستگیر شده و به شدت مجروح میشود. کمی بعد او در بیمارستان از خواب بیدار شد و متوجه شد که به او تزریق خون دادهاند. وراتاسکی کیج را آزاد کرد و سپس از J Squad برای کمک به نابودی امگا قبل از شروع تهاجم کمک گرفتند. کیج و وراتاکسی به پاریس پرواز کردند و یک سری از سربازان، خود را قربانی کردند تا کیج و وراتاسکی بتوانند وارد موزه لوور شوند. آلفا وراتاسکی را کشت و کیج را مجروح کرد، اما او موفق شد کمربند نارنجک خود را رها کند و امگا را بکشد.
کیج در حال مرگ، در آب به داخل خون امگا فرو رفت. روز بعد او در مسیر اولین ملاقات خود با بریگهام از خواب بیدار شد. بریگهام را در تلویزیون دید که اعلام کرد فعالیت Mimic ها پس از یک موج انرژی مرموز در پاریس متوقف شده است. کیج برای یافتن وراتاسکی به هیترو رفت. مثل دفعات قبلی، وراتاسکی به کیج با بی ادبی سلام کرد.
0 Comments